نوشته محسن آزرم
سعدی سینمای ایران؟ سرایندهی شرقیترین تصاویر؟ دلشدهی فرهنگ سنّتی ایران؟ همهی این صفتها، همهی این لقبها را فراموش کنید. علی حاتمی تا زنده بود و فیلم میساخت، هیچکدام از این صفتها و لقبها نثارش نشد. در روزهای بیماریاش بود که مهربانی منتقدانِ همیشگیاش گل کرد و فردای روزی که خبر رسید چشم از این دنیا فروبسته لقبهای تازهای نثارش شد و هنوز به مراسم چهلم نرسیده او را نمونهی تماموکمال فیلمسازی ایرانی دانستند که البته اینیکی حقیقتی بود که سالها زیر قالی ایرانی پنهانش کرده بودند…
حاتمی فکر میکرد اگر قرار باشد فیلمی را ایرانی بدانیم، باید جنبههای تصویری ایرانی را هم رعایت کنیم و چنین بود که در گفتوگویی دربارهی نقاشی گفت: «قواعد کلاسیک کمپوزیسیون در هنر غربی در ایران چندان با فرهنگ و ذوق و حسّ زیباییشناسی ما همسو و همجهت نیست و چشم ایرانی این کمپوزیسیون های بهظاهر غلط را غلط نمیداند بلکه آنها را بسیار متوازن و متناسب هم میشمرد. علتش شاید این باشد که خط فارسی برعکس خط لاتین از سمت راست آغاز میشود یعنی ما به نوعی نقطهی ثقل متمایل به راست عادت داریم. بنابراین من اغلب درست برعکسْ آن کمپوزیسیونهای غلط را بهکار بردهام و چشم ایرانی عادت داشته و آن را درست و متوازن دیده و ارتباط برقرار کرده. اصلاً به ادبیات ایران رجوع کنید که ما وزیر دست راست و دست چپ داریم و وزیر مهم وزیر دست راست است. مقصودم این است که قواعد و اصول کلاسیک برآمده از نقاشی و هنرهای وابسته به نقاشی در ایران با الگو و همتای غربی خود اندک تفاوتی دارد. من این تفاوتها را در کارم رعایت میکنم.»