فیلم A Wrinkle in Time یا در زبان فارسی چین خوردگی در زمان، یکی از جدیدترین آثار ماجراجویی، فانتزی، علمی، تخیلی و خانوادگی استودیو سینمایی والت دیزنی (Walt Disney Studios Motion Pictures) است که بهدست ایوا دوورنی، کارگردان فیلم ۱۳th (سیزدهمین) و فیلم Selma (سلما) که بیشتر در زمینه مستندسازی فعالیت میکند، کارگردانی شده است.
در فیلم «چین خوردگی در زمان»، بازیگران و هنرمندان بااستعداد و محبوبی همچون استورم رید در نقش مگ موری، اپرا وینفری در نقش خانم ویچ، ریس ویترسپون در نقش خانم واتسیت، میندی کالینگ در نقش خانم هو، لوی میلر در نقش کالوین اوکیف، دریک مک کیب در نقش چارلز والاس موری، کریس پاین در نقش دکتر الکس موری، گوگو امبتا-را در نقش دکتر کیت موری، زک گالیفیاناکیس در نقش The Happy Medium، مایکل پنیا در نقش رد، اندره هلند در نقش رئیس جیمز جنکینز، روآن بلانشارد در نقش ورونیکا کیلی و بلامی یانگ در نقش کمزاتس وومن و چند تن دیگر حضور داشته و به ایفای نقش پرداختهاند.
فیلم چین خوردگی در زمان در تاریخ ۲۶ فوریه سال جاری میلادی (۷ اسفند ۱۳۹۶) در سینمای ال کاپیتان (El Capitan Theatre) که در بلوار هالیوود قرار دارد، رونمایی شد و تا به امروز امتیاز ۵۲ را از بین ۴۷ نقد فیلم که در سایت متاکریتیک قرار گرفته، به دست آورده است. لازم به ذکر است که فیلم A Wrinkle in Time برای اکران در ایالات متحده در تاریخ ۹ مارس ۲۰۱۸ (۸ اسفند ۱۳۹۶) برنامهریزی شده بود. فیلمنامه این اثر سینمایی براساس کتابی بوده که با همین نام و به قلم مادلین لینگل نوشته شده است. فیلمنامه فیلم A Wrinkle in Time، توسط جنیفر لی و همچنین جف استاکول نوشته شده است. تهیه کنندگی این اثر فانتزی و علمی تخیلی را جیم ویتاکر و کاترین هند بر عهده داشتهاند. جنیفر لی در پروژههای خوب و معروفی شرکت داشته و کارگردان، نویسنده و صداپیشه انیمیشن Frozen (منجمد) و همچنین یکی از طراحان داستان انیمیشن Zootopia (زوتوپیا) بوده است.
فیلم A Wrinkle in Time که کریس پاین، اپرا وینفری و ریس ویترسپون را در گروه بازیگرانش دارد، شاید یک فانتزی پراشکال خطاب شود اما همزمان شاید یک فانتزی لایق یک بار تماشا شدن نیز، باشد.
بعضی فیلمها، با آن که لزوما تبدیل به آثار موفقی نمیشوند و با این که اشکالات انکارناپذیری را در بخشهای گوناگونشان یدک میکشند، همیشه چیزهایی را هم آنقدر پررنگشده و قابل احترام کنار گذاشتهاند که نمیتوان به سادگی تماما زیر سوالشان برد و ارزشی را که حداقل برای عدهای از بینندگان سینما دارند، فراموش کرد. این فیلم که داستانی فانتزی/علمیتخیلی را برای ارائه کردن به مخاطب خویش انتخاب کرده است، شاید نسخهی دیگری از همان قصهی دختربچههای شجاع و پدرانی که غرق در کارشان آنها را فراموش میکنند باشد، ولی چه در تصویرپردازی و چه در معناگراییِ حتی سادهی فیلمنامهاش اینقدر اوریجینال و خوب ظاهر میشود که بتوان آن را با همهی اشکالاتش، اندکی هم که شده دوست داشت و فلسفهی ساخته شدنش را درک کرد. نه! «چینخوردگی در زمان»، هرگز یکی از آن فیلمهایی نیست که فقط برای فروختن ساخته میشوند. شاید بتوانید به آن تهمت خستهکننده بودن مطلق را بزنید، شاید بتوانید به خاطر شخصیتپردازی ضعیفی که دارد از آن متنفر باشید و شاید بتوانید اغراقهای فانتزیاش را بیش از حد کودکانه خطاب کنید، ولی نمیتوانید بگویید فقط و فقط برای سودآوری خلق شده است. چرا که دیالوگها، تصاویر و مفاهیم حاضر در داستانسراییاش، مشخصا به عنوان عناصری که برای فکر و ذهن مخاطب و این که تماشاگر کودک یا نوجوان بعد از تماشای اثر چگونه دنیا را خواهد دید اهمیت قائل میشوند، جلوه کردهاند. همینها، باعث میشوند هنگام رویارویی با ثانیههای «چینخوردگی در زمان»، با یک مشت سکانسهای فانتزی خشکوخالی که صرفا از ترکیب سیجیآیها به وجود آمدهاند، طرف نباشیم و وقتی صحبت از لایو اکشنهای پر خرج دیزنی به میان میآید، این واقعا دستاورد لایق احترامی است.
پسندها...