یلدا با قدمتی بیش از ۲۵۰۰ سال

فرزانه متین

 

قرن هاست که ایرانیان ،آغاز زمستان را که برابر با شامگاه سی ام  آذر و بامداد یکم دی است،به نام شب یلدا یا شب چله بزرگ می شناسند.شب یلدا از دید مردم آن روزگار مظهر غلبه بر تاریکی و تباهی بر روشنایی بود چرا که فردای آن،خورشید به عنوان نماد روشنایی دوباره متولد می شود. فردای شب یلدا در نزد مردم ،بسیار عزیز به حساب می آمد تا آن جا که سعی می کردند کار خطایی نکنند و برای آن که در امور کاسبی شان مجبور به تقلب و نیرنگ نشوند در دکان های خود را بسته و در کل آن روز را تعطیل می کردند .رسمی که حتی  رد کمرنگی از نشانه ها ی آن را امروزه نمی بینیم. برخی از مورخان معتقدند که شب یلدا متعلق به مسحیان است که جشن میلاد مسیح در ۲۵ دسامیر ثبت شده است و « یلدا» نام یکی از ملازمان عیسی بوده است. اما در اصل این شب از ایران باستان گرفته شده است تا آنجا که قدمت آن را بیش از سه هزار سال می دانند. قدما آن را برعکس این دوران شبی شوم و نامبارک می دانستند که علتش مشخص نیست. شعرا زلف سر و همچنین روز هجران را از حیث سیاهی و درازی بدان تشبیه می کردند .علی اکبر دهخدا مراسم شب یلدا را این گونه تعریف می کند:«شب چله بلندترین شب سال است که ایرانیان آن را از دیرباز مبارک می دانستند و با گرد آمدن دور آتش با رقص و پایکوبی این شب را جشن می گرفتند.آن گاه سفره ای بزرگ پهن می کردند وروی آن آتشدان،عطردان و خوراکی های گوناگون از جمله میوه و خوراکی های فصلی ، نان،شیرینی،حلوا و گوشت قربانی می گذاشتند.» در این شب مردم تهران و سایر شهرستان ها به تفریحات و سرگرمی های مختلفی می پرداختند.اکثرا به قهوه خانه ها می رفتند و با گفته نقالان و تردستی شعبده بازان و تردستی ها خود را سرگرم می ساختند.قهوه خانه ها در این شب تا دیرگاه و حتی تا صبح باز بود و از مشتریان خود پذیرایی می کردند.مردها همان جا شام می خوردند و به تماشای بر آمدن آفتاب می نشستند و قصه ها می گفتند و از دیوان سعدی، حافظ و مولانا و شاهنامه روخوانی می کردند.بعد به سمت حمام ها راه می افتادند و مدتی هم در آنجا بودند بعد از کیسه کشی ، استحمام و مشت ومال به دنبال کار خود می رفتند.اما اکثر ایرانیان در خانه های دوستان، خویشان گرد می آمدند و در آن جا مجالس مشاعره،معماگویی و شرط بندی تشکیل می دادند. طبقات اعیان و اشراف طهران نیز برای خود مجالسی داشتند. آن ها چراغ های لاله خود را روشن می کردند و به خانه یکدیگر رفته و افراد دلقک و شغبده باز را دعوت می کردند تا آن ها را سرگرم کنند. در واقع  این شب در نزد ایرانیان سمبلی از برکت، تندرستی، شادمانی بود که خویشان و همسایه های خود را دعوت می کردند و بساط سور و سات از شیرینی و میوه هایی چون هندوانه،انار وخربزه فراهم کرده و به خوشگذرانی و شب زنده داری می پرداختند.هندوانه را از این جهت بر سرسفره می گذاشتند که به دلیل کروی بودن این میوه نمادی از خورشید باشد و انار نیز سمبلی از زایش به حساب می آمد که با شکستن آن شادی را برای زندگی افرادی که دورسفره نشسته بودند،به ارمغان می آورد.ناگفته نماند که اکثر میوه های شب چله  اثیرالدونه بودند که به نوعی از آن به نام جادوی سرایتی نام می بردند که باعث برکت در زندگی می شد. ناصر نجمی در کتاب « طهران عهد ناصری» می نویسد:« در این شب مردان مذهبی و روحانیون بر فراز بام های خانه ها می رفتند و تا دمیدن سپیده دم اشعار مذهبی می خواندند و دعا می کردند و دست به مناجات بر می داشتند. دربسیاری از محلات بر روی بام ها و چهار طاقی مخصوص، شب خوان ها وجود داشتند و همگی نماز می خواندند و فارغ ازآب و جاروی جلوی خانه که می گفتند هرکس چهل روز پیش از طلوع آفتاب این کار را بکند خدمت حضرت خضر می رسد و هر حاجتی از او بخواهد جامه عمل خواهد پوشید، به خانه می شدند و بعد به صرف صبحانه که عبارت بود از چای، چای دارچین، شیر چای، کله پاچه، عدس پخته، حلیم،آب لبو و لبو می پرداختند.»

پسندها...
بدون نظر!

نظر خود را به اشتراک بگزارید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوزده − 18 =